قوانین اسلامی و این همه فساد!
می گویند اگر کشور ما و مقررات آن اسلامیست، پس چرا این همه فساد و دزدی و خلاف در آن رواج دارد و رتبه اش در فساد اقتصادی این همه بالاست؟!
پاسخ: بله، اگه به مقررات و دستورهاى اسلامى عمل بشه، زمین غیر از این زمین میشه.
يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ1
اگه به مقررات و دستورهاى اسلامى عمل بشه، خدای مهربون درهاى بركات آسمون و زمین رو بر مردم باز می کنه و به طور كلى ناآرامى، ناراحتى و تلخ كامى، ضدیت، نفاق و اضطراب، از اجتماع بیرون میره و همه ى انسانها در كمال رفاه و آسودگى به سر مى برند و با هم در نهایت صفا و صمیمیت زندگى مى كنند و هیچ گونه اضطراب و تشویشى هم نخواهند داشت.
اصل این هست كه بشر در كارها راه اعتدال رو در پیش بگیره و در صراط مستقیم گام برداره؛ یعنى همونطوریكه به نیازهاى مادى و دنیوى اش مى پردازه، نیازهاى روحى، فطرى و اخروى رو هم در نظر بگیره و با هر دو جنبه پیش بره؛ كه اگه یك جهت رو برگزینه و همت خودش رو به یك سو صرف کنه، یقینا به مقصود نمى رسه و وضع جامعه هم، روز به روز نابهنجارتر و وخیم تر میشه.
اینکه باید حد اعتدال رو پیش بگیریم یعنى بین نیازهاى جسمى و روحى تعادل برقرار كنیم و تنها یك جهت رو در نظر نداشته باشیم.
خداوند فرموده است:
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا.2
یعنى هم چنان كه شما از راهیافتگان صراط مستقیم هستید، شما را امتى با اعتدال قرار دادیم.
در این رابطه امام حسن علیه السلام حدیثی دارند که:
“شگفتا از كسى كه درباره ى غذاى جسمى اش فكر مى كند (كه چه بخورد و چه نخورد) اما به غذاى معنوى (و روانى)اش نمى اندیشد!3“
بنابراین تنها راه آرامش و آسودگى خاطر و سعادت انسانها، علاوه بر تأمین نیازهاى مادى، توجه به نیازهاى روانى و معنوى هست كه اساسشون شناختن خدا و ارتباط با اوست؛ به این معنی كه اگه بشر به آفریدگار خودش راه نیابه و با او انس نگیره، در زندگى دچار نا به سامانى و كشمكش هاى درونى مىشه. هر انسانى در فطرتش به دنبال گمشده درونش در جستجوی خداست.
در آخر: اسلام به ذات خود ندارد عيبي ؛ هر عيب كه هست از مسلماني ماست. بنابراین اگه پیروان دینی خطا کردند و مسیر رو درست نرفتند ایراد از اون مسیر نیست.
_________________________
پانویس
1. ابراهیم (14) آیه 48.
2. بقره (2) آیه 143.
3. سفینه ى البحار، ماده «طعم».
پ.ن: پاسخ برگرفته از کتاب قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی-محسن عباس نژاد