• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قوانین اسلامی و این همه فساد!

16 مرداد 1393 توسط -


می گویند اگر کشور ما و مقررات آن اسلامیست، پس چرا این همه فساد و دزدی و خلاف در آن رواج دارد و رتبه اش در فساد اقتصادی این همه بالاست؟!

پاسخ: بله، اگه به مقررات و دستورهاى اسلامى عمل بشه، زمین غیر از این زمین میشه.

يَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَيْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ للّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ1

اگه به مقررات و دستورهاى اسلامى عمل بشه، خدای مهربون درهاى بركات آسمون و زمین رو بر مردم  باز می کنه و به طور كلى ناآرامى، ناراحتى و تلخ‏ كامى، ضدیت، نفاق و اضطراب، از اجتماع بیرون میره و همه‏ ى انسان‏ها در كمال رفاه و آسودگى به سر مى‏ برند و با هم در نهایت صفا و صمیمیت زندگى مى‏ كنند و هیچ گونه اضطراب و تشویشى هم نخواهند داشت.

اصل این هست كه بشر در كارها راه اعتدال رو در پیش بگیره و در صراط مستقیم گام برداره؛ یعنى همونطوریكه به نیازهاى مادى و دنیوى‏ اش مى‏ پردازه، نیازهاى روحى، فطرى و اخروى رو هم در نظر بگیره و با هر دو جنبه پیش بره؛ كه اگه یك جهت رو برگزینه و همت خودش رو به یك سو صرف کنه، یقینا به مقصود نمى ‏رسه و وضع جامعه هم، روز به‏ روز نابهنجارتر و وخیم‏ تر میشه.

اینکه باید حد اعتدال رو پیش بگیریم یعنى بین نیازهاى جسمى و روحى تعادل برقرار كنیم و تنها یك جهت رو در نظر نداشته باشیم.

خداوند فرموده است:

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا.2

یعنى هم چنان كه شما از راه‏یافتگان صراط مستقیم هستید، شما را امتى با اعتدال قرار دادیم.

در این رابطه امام حسن علیه السلام حدیثی دارند که:

“شگفتا از كسى كه درباره ‏ى غذاى جسمى ‏اش فكر مى‏ كند (كه چه بخورد و چه نخورد) اما به غذاى معنوى (و روانى)اش نمى‏ اندیشد!3“

بنابراین تنها راه آرامش و آسودگى خاطر و سعادت انسانها، علاوه بر تأمین نیازهاى مادى، توجه به نیازهاى روانى و معنوى هست كه اساسشون شناختن خدا و ارتباط با اوست؛ به این معنی كه اگه بشر به آفریدگار خودش راه نیابه و با او انس نگیره، در زندگى دچار نا به‏ سامانى‏  و كشمكش ‏هاى درونى مى‏شه. هر انسانى در فطرتش به دنبال گمشده درونش در جستجوی خداست.

در آخر:  اسلام به ذات خود ندارد عيبي ؛ هر عيب كه هست از مسلماني ماست. بنابراین اگه پیروان دینی خطا کردند و مسیر رو درست نرفتند ایراد از اون مسیر نیست.

_________________________

پانویس

1. ابراهیم (14) آیه 48.

2. بقره (2) آیه 143.

3. سفینه‏ ى البحار، ماده «طعم».

پ.ن: پاسخ برگرفته از کتاب قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی-محسن عباس نژاد

 نظر دهید »

شب قدر و فرار از خطاها!

26 تیر 1393 توسط -

شب قدر

می گفت مسلمانان و مذهبی ها یک سال گناه کرده و حق الناس را رعایت نمی کنند، بعد در یک شب به استغفار می نشینند و صفحات دعا را ورق زده و با وجدانی آرام که بخشیده شده اند، می روند تا یک سال دیگر هم گناه کنند. گفتم: مگر شب قدر فقط برای استغفار است؟ این شب، شبی است که سرنوشت و یک سال همه انسان ها تقدیر می شود. و مگر این شب فقط برای مسلمانان و مذهبی هاست! این شب برای همه انسان ها و موجودات است. از همه مهمتر مگر به همین سادگی ست که بنده ای هر کاری دلش خواست بکند و حق الناس را هم پایمال کند و با یک گریه بخشیده شود؟! بله خداوند توبه پذیر است؛ امّا از طرفی از فکر و دل همه انسان ها هم آگاه است و ذرّه ای از دید او پنهان نیست. می داند آنکه به قصد توبه آمده واقعا از اعمالش پشیمان است و برای جبران اشتباهاتش تلاش می کند و اگر حقی از مردم را نادیده گرفته و پایمالش کرده، آن را جبران می کند. این یعنی استغفار! نه اینکه گناه کنی و از خدا طلب استغفار کرده و با گستاخی تمام دوباره به سمت آن روی. هیچ ذره ای از دید خدا پنهان نیست، پس چطور از نیت و هدف بندگانش آگاه نباشد. مگر نعوذ بالله خداوند ساده است که به راحتی مکر و حیله بنده اش، او را فریب دهد … نه! او از همه ما نسبت به بندگانش آگاه تر است.

گفت اگر شب تقدیر و مشخص شدن سرنوشت است پس چه نیاز به شب زنده داری و دعا کردن؟ و اگر مقصود نزدیکی به خدا و انجام کار نیک است چرا یک سال اینگونه نباشد، و فقط در این چند شب به راز و نیاز و یاد خدا پردازد… باید همه روزها اینگونه بود.

گفتم چه اشکال دارد ما بنده ها، از خدایی که قادر مطلق است، دگرگون کننده دل هاست، هیچ ناشدنی برایش غیر ممکن نیست بخواهیم بهترین سرنوشت را برایمان رقم زند، به ما علم و حکمت دهد، ما را در ایمانمان استوار کند، ظرفیت بالایی به ما دهد که گرد خطا و گناه نرویم، خوب باشیم و خوب بمانیم و عاقبتمان به خیر باشد؟ چه اشکال دارد از او بخواهیم تا به ما توانایی بازگشت از خطا و توبه دهد؟ از او روزی حلال بخواهیم و توشه ای پر بار؟ و چه اشکال دارد نام های زیبای او را که به ما قوت قلب و ایمان می دهد صدا زنیم و از او کمک بخواهیم؟ و …

سکوت کرد و در فکر فرو رفت و دیگر هیچ نگفت …

 1 نظر

رشته غیرقرآنی و فهم و ثواب قرآن!

23 تیر 1393 توسط -

 

ورزش و قرآندوستی می گفت: من رشته ام تربیت بدنی و شما تفسیر قرآن! شما توفیق اجباری پیدا کردید که هر روز قرآن بخونید؛ اما من ممکنه هفته ای یک بار هم نخونم. شما خیلی چیزها رو در همین قرآن سریعتر و راحت تر از من پیدا می کنید ولی من نه! الان اینجا شما بیشتر از من ثواب نمی برید؟ خوب شاید اگر من هم رشته ام قرآنی بود سطر سطرش رو می خوندم و بهتر می فهمیدمش؛

و اما پاسخ من به او:

به نظر من، درسته که ما همیشه با قرآن ارتباط داریم و رشته مون هست؛ اما مهم عمل و نیت قلبی ماست. اگه من نوعی سعی کنم همراه با آموخته هایی که از قرآن کسب می کنم قلبا توجه و عمل هم داشته باشم مفید خواهد بود، و گرنه صرف کسب دانش فایده ای نداره.

از طرفی کسی که مثل شما، رشته اش تربیت بدنی یا فیزیک یا هر رشته ای هست، اینکه بتونه توجهش رو به آیات الهی جلب کنه و به اونها عمل کنه ارزش بیشتری داره. تا جایی که می دونم تکلیف و مسئولیت ما نسبت به قرآن خیلی بیشتره و اگه خطا کنیم چند برابر خطاکار محسوب میشیم. مثلا شما که در رشته تربیت بدنی هستی خیلی بیشتر ازتون انتظار میره که در سلامت جسم و متعادل بودن وزن و یا موفقیت در حرکات ورزشی و اطلاعات در این مورد پیشرو باشید، تا از کسی که فرصت یا شرایط کمتری برای ورزش کردن و یا مطالعات ورزشی داره.

اندیشه

 2 نظر

چرا حجاب اجباریه! مگر ما حق انتخاب نداریم!

13 تیر 1393 توسط -

بعد از درس، احساس راحتی بیشتری کرد و یکی یکی سولاتش را که گویی خیلی وقت بود به دنبال پاسخی برایشان بود می پرسید.

ارزش حجابگفت: من می دونم حجاب خیلی خوبه و ما رو از نگاه های بد حفظ می کنه، و راحت تر می تونیم تو جامعه فعالیت کنیم؛ اما چون تو مدرسه حجاب اجباریه و با رفتار بدی بهمون تذکر میدن از حجاب بدم میاد. اصلا می خوام لج کنم و موهامو بیرون میذارم؛ هر چند لباس پوشیده می پوشم.

با او همراهی کرده و گفتم: درکت می کنم. هر چیزی که اجباری میشه آدما ازش فراری میشن یا عکسش رو انجام میدن بخصوص تو سن و سال شما. این ها را که می گفتم از اینکه درک شده نگاهی به نشانه تایید و رضایت داشت و گویا حرف هایش بیرون ریخته باشند حس سبکی می کرد، با گوش جان منتظر بود که چه می خواهم بگویم. ادامه دادم: منم مثل شما این دوران رو گذروندم؛ اما خوب هیچ وقت به اجبار کسی حجاب رو انتخاب نکردم. شاید گاهی از پوشیدن چادر منع هم می شدم؛ اما چند باری، بیرون رفتن در دو حالت رو امتحان کردم. هم با چادر هم بدون چادر.

باورت نمیشه وقتی چادر سر می کردم چه حس امنیت و آرامشی داشتم. دیگه از حرف ها و خیلی نگاه ها در امان بودم. از همه مهم تر احساس ارزش و آزادی بیشتری می کردم. آخه می دونی وجود انسان ها خیلی ارزشمنده؛ بخصوص خانم ها. خدا هم زیبایی ها و جاذبه های بیشتری به خانم ها داده. و چون خدا خالق ماست و خودش ما رو آفریده، از هرکسی به خصوصیات ما بنده هاش آگاه تره.

خدا می دونه مردها و پسرها کشش زیادی به زیبایی خانم ها دارند و برای اینکه ارزش خانم بیشتر حفظ بشه و هیچ شخص غریبه ای نتونه از این زیبایی و ارزش سوء استفاده کنه، برای خانم ها در مقابل نامحرم، حد و حریمی رو مشخص کرده که از ارزش وجودیشون مراقبت کنند.

از طرفی زیبایی هر خانمی برای خودش و یا محارمش هست. تا حالا فکر کردی اگه هر مردی تو بیرون هزاران خانم با چهره های مختلف که همه زیبایی ها و ظرافت های زنانگیشون رو در معرض دید عموم قرار دادن، ببینه دیگه کششی به سمت همسرش نداره و دیدن خانمش هیچ جذابیتی براش ایجاد نمی کنه؟ می دونی چه لطمه ای به این زندگی وارد میشه؟!

و آقا پسرها هم انگیزه ای برای ازدواج کردن پیدا نمی کنند چون همه چیز براشون عادی و تکراری  میشه؟!

به نظر منم اجبار کردن هیچ فایده ای نداره؛ اما هر کسی می تونه برای خودش ارزش قائل باشه و عزت نفسش رو حفظ کنه و همین طوری زیبایی هاش رو برای دیگران حراج نکنه. زیبایی و ارزشی که به نا محرم ها تعلقی نداره. انتخاب باا خودشه …..

دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد…. فقط گویا کسی او را فهمیده و به او اعتماد به نفس داده باشد با شعف شروع به پرسیدن سوالات دیگرش کرد؛ خدا را شکر درک بالایی داشت و همه این ها را خوب می فهمید. اما طولی نکشید همان شب روسری جلو تر آمد و همه موهایش را پوشاند.

همه انسان ها ارزشمند هستند، کافی ست به آنها عزت دهیم و ارزششان را یادآوری کنیم.

اندیشه

 2 نظر

چرا قرآن و نماز به زبان عربی! مگر ما عرب هستیم

10 تیر 1393 توسط -


رفتار و گفتارش بیشتر از سنش نشان می داد. فهمیده و سنجیده! سال هفتم است.
قرار بود با او کمی درس عربی اش را کار کنیم. گیرایی قوی داشت و هر چه برایش بیان می کردم، سریع به ذهن می سپرد.

قرآن


وسط های درس گفت:
اصلا چرا ما باید عربی یاد بگیریم؟ چون پیامبر (ص) برای عرب ها بود ما باید قرآن رو عربی بخونیم. اصلا چرا نمازمون رو عربی می خونیم وقتی هیچی ازش نمی فهمیم؟ ….

سوالاتی که این روزها در ذهن و کلام خیلی از جوان ها و نوجوان ها و … است.

به دور از هیچ تعصبی آرام برایش گفتم: خوب هر زبونی ویژگی و قواعد خاص خودش رو داره. زبان عربی مثل درس هایی که الان می خونی برای هر شخصی فعل جدایی داره. حتی برای دونفر و جمع هم فرق دارند. ضمیرها همه برای هر شخصی جدا تعریف شده … وقتی گفته میشه هُنَّ شما می فهمی منظورش با خانم هاست نه آقایون؛ اما در فارسی یا هر زبون دیگه ای اینطور نیست. (هر چند در انگلیسی هم تا حدودی مشخصه (his , her). و خیلی ویژگی های دیگه!
پس خیلی راحت می تونیم معنی دقیق جمله ها رو متوجه بشیم.

خب خدا باید هم به زبون مردمی حرف می زد که در زمان پیامبر(ص) بودند و هم اینکه ما بتونیم مفهوم دقیق حرف هاش رو بهتر متوجه بشیم.
تازه بعضی از کلمه ها تو قرآن یا نمازمون هست که نمی تونیم هیچ جایگزینی براش پیدا کنیم. مثلا کلمه رحمت و رحمان شاید هر دوش برای ما به معنی مهربان و بخشنده باشه اما در زبان عربی این ها خیلی با هم فرق دارند که اگه بخوای ترجمه اش کنی باید کلی حرف بزنی، اما با یک کلمه همه اون حرف ها رو بیان می کنی.

تازه یک نکته دیگه هم هست. اگه قرار بود همه ما به زبون خودمون با خدا حرف می زدیم، هر کسی یه چیزی می گفت؛ اما حالا همه مثل هم و با یک زبون مشترک با خالقمون حرف می زنیم. این علاوه بر زیبایی، نوعی اتحاده … کار گروهی هم تاثیر بیشتری داره مگه نه؟ مثل وقتی که تو گروه سرودتون همه با هم با هماهنگ هستید.

هم درسش را یاد گرفت و هم تا حدودی قانع شد؛ احساس راحتی بیشتری کرد و سوالات و ابهامات زیادی در ذهنش بود که یکی یکی دنبال پاسخ هایش بود. که بعد برایتان بیشتر می نویسم.

در این روزهایی که میهمان خدای مهربان هستیم، لحظاتتان خدایی …

اندیشه


 7 نظر
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

خبرنامه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلنوشت
  • مهدویت
  • مناسبت ها
  • شبهات
  • برای دخترم
  • تربیتی
  • اخلاقی
  • شعر

وبلاگ های من

  • باران اندیشه
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس