مبادا لیله القدرت سرآید
امسال در این ماه مبارک، چند تن از بزرگان فامیل چشم به روی دنیا بستند و بار سفرشان را به سوی دیار باقی برچیدند و رفتند. شاید همین ها امید داشتند که باری دیگر شب های قدر را درک کنند؛ شبی که “فرصتی در دل فرصت و موهبتی افزون بر موهبت دیگر است".
با خودم گفتم خوشا به حالشان که در چنین روزها و ماه مبارکی رفتند؛ اما بعد افسوس خوردم که ای کاش شب های قدر هم بودند. یکی شان خیلی وقت بود آماده رفتن بود، تنها اجل و رخصت باری تعالی را نیاز داشت. آن یکی امّا، هیچ کس انتظار شنیدن رفتنش را نداشت. شاید خودش نیز باورش نبود.
حال، چه کسی می داند که ما شب قدری را درک خواهیم کرد یا نه! و که می داند چه اندازه رخصت است تا باری دیگر اسم های زیبای خداوند را صدا زنیم و هربار بگوییم: “سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ"؛ و از بار گناهان به پروردگار یکتا پناه بریم و بگوییم ” أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ"؛
براستی آیا بار دیگر به ما رخصت داده می شود این شب را درک کنیم؟! “شبی كه خدا در آن، با همه آیاتش زمينی شد و از آنِ خاكیان گشت؛ شبی كه خداوند، كلمات شد و بر قلب پیامبرش فرود آمد تا جمالش كه اینك قرآن شده است، دیدنی شود و جلوهاش، تماشایی.”
امشب شب ضربت خوردن شاه شاهان، امیرالمومنین علی علیه السلام است؛ و ساعت ها و ثانیه ها به شب قدر نزدیک می شوند.
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه ی قبری ندارم؟!
شب قدر است و من کاری نکردم امــام خـویـش را پـیــدا نـکـردم
تـو لطـفـت را بـه مـن ابـراز کـردی درِ غُـفــران بـه رویــم بـاز کردی
مــبـادا لــیـلـةُ الـقـدرَت ســر آیــد گـُـنـه بــر نـالـه ام افـزون تـر آیـد
مــبـادا مـــــاه تـو پـایـــان پـذیـــرد ولـی ایـن بنده ات سامان نگیـرد
التماس دعا-اندیشه