• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

کاشتن کار نیکو

07 اردیبهشت 1394 توسط -

اثر کار خیر

 

اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،

باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای…

“پس خیر را بکار،

بالای هر زمینی …

و زیر هر آسمانی …

برای هر کسی …”

تو نمی دانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!

که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …

اثر زیبا باقی می ماند،

حتی اگر صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد …

 5 نظر

زمان ساعتی شنی است نه دایره

10 شهریور 1393 توسط -


چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس می کنی همیشه فرصت تکرار هست:

قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ می گویی: اشکال ندارد تا ۹ می خوابم بعد بیدار می شوم!
قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. می گویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ می خوانم.

ساعت دروغ می گوید. دروغ!

زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم می دود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمی گردد.
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری می کند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد.

اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره»!

ساعت شنی

زمان می گذرد و تو فکر می کنی هنوز برای انسان شدن فرصت داری. سهل انگاری می کنی و با خود می گویی وقت هست … بعدا انجام می دهم. پیر که شدم با تجربه تر می شوم؛

و ناگهان زمان وقتی می ایستد که دیگر مهلتت پایان یافته و می گویند باید توشه ات را برگیری و خود را برای سفری دیگر آماده کنی. آنگاه می بینی که هیچ چیز با خود نداری. نه تلاشی، نه اندیشه ای، نه ….

و انسانیت را هم شاید فراموش کرده باشی.

پس به گردی زمان فکر نکن بدان زمان بر روی خطی مستقیم می دود.

پ.ن: قسمت اول نوشته را از اینترنت نوشتم که منبع دقیق را نمی دانم (احتمالا روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی)؛ قسمت آخر یادداشت های اندیشه است.

 5 نظر

"شهر ما خانه ما" یا "شهر ما زباله دانی"

28 مرداد 1393 توسط -


بعد از کلاس در مسیر برگشت، علی کوچولو که همراه مادرش آمده بود، با شیطنت های پسرانه اش و در گرمای آفتاب زیر لب غُر غُر کنان و سر به هوا راه می رفت که چرا از این راه آمدیم؟ طبق عادت، داخل کیفم را گشتم بلکه شکلاتی برایش پیدا کنم. شکلات را گرفت و لبخند شیرین و شیطنت آمیزی زد و آرام شد. نگران بودم پوست شکلات را به زمین بیندازد نزدیکش شدم تا با زبان خودش آن را بگیرم و در زباله بیندازم؛ اما در کمال ناباوری، با آن همه شیطنت ها و بازیگوشی هایش پیش از آنکه لب باز کنم، رو به دوستم گفت: “مامان بیا پوستشو تو زباله بینداز!”

ذوقی کرده و رو به مادرش گفتم: “آفرین چه پسر خوبی! معلومه مامانش یادش داده که کسی که آشغالش رو زمین بیندازه ادب و فرهنگش پایینه” … بعد دوستم با لبخند رضایت بخشی گفت: “بله پسرم همیشه و همه جا می دونه که جای آشغال تو زباله هاست نه روی زمین و کسی که این چیزا رو رعایت نکنه خدا هم دوستش نداره چون باعث اذیت شدن دیگران میشه". (بعد آرام رو به من کرد و گفت: “با همه اذیت ها و شلوغ کاریهاش خدا رو شکر این موارد رو خیلی خوب رعایت می کنه").

بعد در دلم به یاد کسانی افتادم که خیلی خیلی از علی کوچولوی ما بزرگتر هستند؛ اما هنوز این مسائل را خوب یاد نگرفته اند. به یاد کسانی افتادم که بعد از خوردن نذری ها در ایام محرم یا جشن ها و … خوب می دادند که باید نذری بخورند و به دنبال ثوابش هم هستند؛ اما نمی دانند که ریختن زباله آن در روی زمین نشانه بی فرهنگی و بی ایمانی است و موجب آزار رساندن به دیگران است. به یاد کسانی که می دانند باز کردن روزه با خرما ثواب دارد؛ اما نمی دانند ریختن هسته خرما روی زمین همان ثواب و ثواب های دیگر هم به باد می دهد. به یاد کسانی افتادم که به دنبال رعایت کردن حتی کوچکترین مستحبات و مکروهات هستند اما فراموش کرده اند که نظافت جزئی از ایمان است و از طرفی خدا هم از حق الناس نمی گذرد حقی که با ریختن هر زباله بر روی زمین به گردنمان است  و حقوق سایرین را ضایع می کند…

گاهی باید از کوچولو ترها چیزهای بزرگ را یاد بگیریم…


 8 نظر

روزهای پایانی ماه خدا

02 مرداد 1393 توسط -

به نام مهربانترین …

ماه ضیافت الهی رو به پایان است، چقدر از این روزها بهره مند شدیم؟

ماهی که ابتدایش رحمت و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم است؛ درهای آسمان در اولین شب آن گشوده شده و تا آخرین شب بسته نمی شوند؛ ماهی که خداوند در آن حسنات را می افزاید و گناهان را پاک می کند. 1

لحظات شیرین و خاطره انگیزی است آماده شدن برای رفتن به میهمانی؛ چه رسد به آنکه میزبان خالق بی همتا باشد. خالقی که مهربانی اش زبان زد خاص و عام است؛ رحمتش فراگیر و عطا و بخشش تابع حساب و کتاب نیست؛ و اما پایان میهمانی، ناگهان چه زود دیر می شود. چشم بر هم می زنی باید بساطت را جمع کنی و آماده رفتن شوی.

و چه غم انگیز است لحظات خداحافظی.

همیشه آداب و اخلاق میزبان بر میهمان تاثیر گذار است. ای کاش توانسته باشیم از صفات خوب میزبان این ماه و خان بزرگ و گنجینه بی پایان الهی اش بهره مند شده باشیم و همه این صفات را با خود همراه کنیم که تا میهمانی بعدی شاید رخصتی نباشد.

صفاتی چون بخشش، مهربانی، مراعات حدود حلال و حرام، صداقت، ایمان، صبر، گذشت، نوع دوستی، یک رنگی و … ای کاش توانسته باشیم میهمان خوبی برای خالقمان بوده و حدود و حرمت های میزبان را حفظ و رعایت کرده باشیم تا سزاوار به فضل و عنایت او شویم.

حضرت جود و کرامت، امام رضا علیه السلام می فرمایند: همانا خداوند صاحب عزت و جلال، ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای بندگانش آفرید تا در این ماه با پیروی از خداوند به سوی بهشت پیشی گیرند. پس گروهی پیشی گرفتند و به پیروزی دست یافتند و کسانی دیگر باز ماندند و محروم گشتند. شگفتا (و شگفتا) از کسی که سرگرم خنده و بازی است (آن هم) در روزی که نیکوکاران ثواب و اجر می برند و کوتاهی کنندگان محروم می شوند. به خدا قسم اگر پرده و حجاب ها کنار رود، هر آینه نیکوکار به کردار نیک خود و گناهکار به گناهش مشغول می شود. 2

+ خدایا یاریمان ده همانا از گروه دوم نباشیم که اگر چنین شود پاک بازنده ایم.

+ پروردگارا! عطای خود را که بندگانت در سایه رفاه و آسایش آن سعادتمندانه زندگی می کنند ادامه بده.3

گل رز

———————————–

1. بحارالانوار، ج 69، ص 043، ح 5.
2. اصول کافی، ج 4، ص 181.
3. بخشی از دعای 45 صحیفه سجادیه

التماس دعا - اندیشه

 2 نظر

هیچ نویسنده ای نباید از نوشتن خودداری کند

02 تیر 1393 توسط -

 

آیه نویسندگی

 1 نظر
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

خبرنامه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلنوشت
  • مهدویت
  • مناسبت ها
  • شبهات
  • برای دخترم
  • تربیتی
  • اخلاقی
  • شعر

وبلاگ های من

  • باران اندیشه
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس