• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

غرق نور است و طلا

15 شهریور 1393 توسط -

 

پروانه ها، بال زنان و شادی کنان، شاعرانه ترین پروازشان را بر گرد شمع شبستان هشتم دنیا، آغاز می کنند.

خورشید، شور و التهاب شگفتی را در وجود خویشتن احساس می کند. ماه، از همیشه زیباتر می شود و نگاهش را میهمان سرور و سرسبزی می سازد.

درختان با خرسندی به سیمای آفتاب می نگرند و به شادمانی می پردازند.

کاینات غرق نورند. فرشته ها و آدمیان مسرورند. همگان مشتاق طلوع روی اویند.

همه می خواهند سیب خوشبوی وجود او را ببویند. همه می خواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند و گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند.

آری، ای سید گل ها، ای مولا، ای سبزه زار سر زندگی و صفا، ای علی بن موسی الرضا علیه السلام، قدوم پاک تو، حضور همه زیبایی ها را بیمه می کند.

دست های مهربان لطف تو، برترین سایه بان دل ها و دیده های ماست.

ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو، بر همه هستی مبارک و فرخنده باد.

میلاد امام رضا (ع)

بالاترین مرتبه خردمندی این است که انسان خودش را بشناسد

امام رضا علیه السلام  بحارالنوار352/72

 2 نظر

میلاد شاه خراسان

15 شهریور 1393 توسط -

بـه نـام ایــزد بـی همتــا

سلامـ بر تـو ای امام خوبی ــها، ای سرچشمـه زلال معرفــت.

دلم برایت تنگـــ است و برای دیدن حرمـت ثانیـه شمارے می کنــد.

هوای کبوتــران حرمــت را کرده ام که عاشقــانه بر گنبدت پرواز می کننــد و عارفانه پروردگــارت را تسبیــح می گویند.

چشــم انتظـــار دیدن ضریح زیبــایت تا با زیــارتش، معبــودم را خالق این همه خوبــے و معرفت را زیارت کنم.

و به یاد آرم آن خالقی که چنین مخلوق بـے نهایت مهربانــے دارد و این همه عاشق را از راه ــهای دور و نزدیک به سمت خود می کشاند، چه بی ــکران صفا و کرمی دارد؛

و حال چگونه است که ما خالق این امام را هر روز زیارت نکنیم و تسبیحش نگوییم.

دلم برای زیارتت پر می کشد. برای صدای نقاره ــهایت!

برای پنجره فولادت، صحن و سراے با صفایت!

عاشقانه رضا رضا صدا کردنت و عارفانه خواندنت!

که تو نیز مرا بخوانے و صدایم بشنوے و آبرویم را نزد معبودم بخرے!

امام رضایم، دلهایمان گرفته، تنگ شده، کوچک شده، داریم بزرگ می شویم و کوچک می مانیم.

معصومیت هایمان از دست رفته و می رود، دستمان را بگیر…

میلاد ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام مبارک



گنبد طلای امام رضا

 1 نظر

حس مادر بودن

14 شهریور 1393 توسط -


پیش تر، نوشته ای در وبلاگی دیگر نوشته بودم؛ قصد داشتم مطالبی در مورد تنبیه و توجه به فرزند ذکر کنم که دیدم بی مناسبت نیست آن نوشته ام را برای مقدمه اینجا قرار دهم و در ارسال های بعدی نکاتی پیرامون تنبیه عرض کنم.

حس مادر بودن

سال هاست حسی در درونم بیداد می کند، حسی زیبا که لحظه ای نمی شود فراموشش کرد. این حس هدیه ای است که خداوند به لطیف ترین موجوداتش داده، تا آن را در قلب موجودی دیگر جاری سازند.

حس زیبای مادری که از همان طفولیت با دختر بچه ها همراه است. چه لطیف عروسک خود را در آغوش آرام می سازنند و از او مراقبت می کنند.

براستی چقدر پروردگارمان برای این حس ارزش می گذارد که کتاب آسمانی اش را أمّ الکتاب می خواند!؟

این حس سرچشمه همه خوبی هاست.

این چگونه حسی است که تک تک سلول های قلب مادر را به لرزه می اندازد، مبادا خاری بر وجود فرزندش نشیند! چگونه است که بهشت را زیر گام های او نهاده اند! گام هایی که لحظه لحظه برای تربیت فرزندش تلاش کردند.

چه انگیزه ای موجب می شود او شب را صبح کند؛ اما لحظه ای پلک روی هم نگذارد تا طفل کوچکش خوابی آرام را در کنار فرشته ای مهربان سپری کند! این همان حسی است که خدا در وجود او نهاد تا بتواند بنده ای صالح تربیت کند.

این حس مقدّس است.

اما چرا برخی قداستش را کمرنگ و یا حتی بی رنگ می کنند!؟

چطور می توانند بخاطر آمال و هواهای نفس خود بر سر طفلی که فقط نگاه او را می خواهد، فقط لحظه ای می خواهد گوش به او بسپارد تا توجه مادرش را بخرد فریاد بلند کرده و قلب کوچکش را جریحه دار می کند؟ که همان عقده می شود و جایی سر برون می آورد.

چگونه همه لحظاتی که تازه او را از خدا هدیه گرفته بودند را فراموش می کنند؟ همه آن لحظات قشنگ را!

او همیشه توجه می خواهد. همان لحظه هایی که تو غرق خواسته هایت هستی او وجود ترا می خواهد فقط وجودت را در کنارش تا با اطمینان بزرگ شود و بر پای خود بایستد.

اگر می دانستی که با همان فریادت تک تک رشته های اطمینان را در او پاره می کنی و اعتماد و عزّتش را نابود می کنی! …

همه لحظات زندگی اش با محبت تو شکل می گیرد و از همه مهمتر سرنوشتش.

همان محبتی که خدا از همان زمان که دختر بچه ای بودی به تو هدیه داد.

چیزی تغییر نکرده. فقط همه چیز واقعی شده. وقتی او را از خدا هدیه گرفتی همیشه مسئولش هستی.

مسئولیت فقط تغذیه و جای خوب و امکانات نیست. تو مسئول تربیت و سرنوشت او هستی.

قلبم می لرزد از خواهش چشمان یک کودک از نگاه مادرش.

قلبم می لرزد که نکند من هم مصداق همین مادرها باشم.

خواهرم اول مسئولیت مادری، بعد درس، بعد کار، بعد …

 7 نظر

زمان ساعتی شنی است نه دایره

10 شهریور 1393 توسط -


چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس می کنی همیشه فرصت تکرار هست:

قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ می گویی: اشکال ندارد تا ۹ می خوابم بعد بیدار می شوم!
قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. می گویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ می خوانم.

ساعت دروغ می گوید. دروغ!

زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم می دود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمی گردد.
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری می کند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد.

اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره»!

ساعت شنی

زمان می گذرد و تو فکر می کنی هنوز برای انسان شدن فرصت داری. سهل انگاری می کنی و با خود می گویی وقت هست … بعدا انجام می دهم. پیر که شدم با تجربه تر می شوم؛

و ناگهان زمان وقتی می ایستد که دیگر مهلتت پایان یافته و می گویند باید توشه ات را برگیری و خود را برای سفری دیگر آماده کنی. آنگاه می بینی که هیچ چیز با خود نداری. نه تلاشی، نه اندیشه ای، نه ….

و انسانیت را هم شاید فراموش کرده باشی.

پس به گردی زمان فکر نکن بدان زمان بر روی خطی مستقیم می دود.

پ.ن: قسمت اول نوشته را از اینترنت نوشتم که منبع دقیق را نمی دانم (احتمالا روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی)؛ قسمت آخر یادداشت های اندیشه است.

 5 نظر

نرم خویی و رفتار کریمانه

09 شهریور 1393 توسط -


دختر عزیزم! از امروز قصد دارم حرف ها و ناگفته هامو، برات اینجا یادداشت کنم؛ شاید روزگاری من نبودم و گذرت به این صفحات افتاد.

و اما …

همیشه با دیگران خوشرو و مهربون باش. انسان های عبوس و بد اخلاق، دیگران رو می رنجونند.

از طرفی نرمخویی و برخورد مودبانه از نشانه های یک مومنه؛ مبادا با کلامی دلی رو بشکنی و قلبی رو بیازاری!

حالا که این ها رو می نویسم دهه مبارک کرامت هست؛ کرامت و کریم بودن از ویژگی های حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیهاست.

می دونی کرامت و برخورد کریمانه یعنی چی؟ با یک نگاه ساده می تونم بگم اینکه اگه کسی رفتار خوبی نداشت، ما باهاش رفتار مقابل به مثل نداشته باشیم.

کرامت یعنی اینکه هر قدر که به خدا نزدیک شدیم، دنیا و هرچی در دنیاست برامون کوچیک و کوچیک­تر میشه. تا جایی که دیگه اهمیتی برای دنیا قائل نیستیم. برای همین بزرگوارانه برخورد می کنیم نه رفتار نا بخردانه.

پس سعی کن با دیگران رفتار کریمانه و مودبانه ای داشته باشی …



 3 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

خبرنامه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دلنوشت
  • مهدویت
  • مناسبت ها
  • شبهات
  • برای دخترم
  • تربیتی
  • اخلاقی
  • شعر

وبلاگ های من

  • باران اندیشه
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس